«شکستن پنجرهها»
همیشه که نباید چهار ستون پنجره سالم باشد تا مردم شاد شوند. خیلی وقتها از شکستن پنجرهها، دریچهی شادی و سرشاری به دور دستها برای انسانها باز شده. روزی که دیدم یک زندانی مظلوم و تحت ستم، با شکستن پنجره فولادی زندان فرار کرده، خوشحال شدم. جاییکه دیدم مأمور آتشنشانی، با شکستن پنجره، افراد طعمهی حریق را نجات داد، خوشحال شدم. نیروهای متفقین هم که با شکستن پنجرهی خانه موسیلینی، او را گرفتند و به جزایش رساندند، خیلی خوشحال کننده بود. در تصویری دیدم که یک پارتیزان فرانسوی، شیشه پنجره را شکست تا بتواند به آلمانها شلیک کند، واقعاً تصویر زیبایی بود!. شاعری هم گفته بود:
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
بیگمان مقصود شاعر شکستن پنجره ناامیدی بوده. باشکستن نمونههایی از این پنجرهها بود که افق امید برای آیندگان باز شد.
حالا باید فکر کنم که من کدام پنجره را میتوانم بشکنم تا بتوانم درخشش روشنایی و طراوت و امید را برای دیگران باز کنم و مريم رجوي اميدي براي....
پنجره اميد |
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
بیگمان مقصود شاعر شکستن پنجره ناامیدی بوده. باشکستن نمونههایی از این پنجرهها بود که افق امید برای آیندگان باز شد.
حالا باید فکر کنم که من کدام پنجره را میتوانم بشکنم تا بتوانم درخشش روشنایی و طراوت و امید را برای دیگران باز کنم و مريم رجوي اميدي براي....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر